-
داستان نگاتیو
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1385 16:24
(با تشکر از کمال تبریزی برای گاهی به آسمان نگاه کن و رسول ملا قلی پور برای مزرعه ی پدری) مثل یک فیلم شروع شد مثل یکی از آن فیلمهایی که برای تو سر و ته ندارد اما فرق اصلیش با آنها این بود که این یکی برای همه سود داشت آن هم به خاطر زندانی شدن من در پشت همه ی حلقه هایش بود..... من اگر بروم توی نگاتیو حتما خیلی عوض میشوم...
-
نام اشتباهی
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1385 15:53
تو اشتباهن نام دیگری داشتی من اما نامت را باران گذاشتم هر وقت که آمدی چترم را برداشتی باز کردی همراه باد بارها به آسمان رفتی سالها بعد کنار جاده فرود آمدی آسمان هوای تو را داشت آن اتوبوس اما نه باد کار خودش را کرد شیشه ی خیس اتوبوس برایت دست تکان می داد
-
به نام گل سرخ
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1385 15:52
( با فروتنی و احترام به اومبرتو اکو...) چشم بسته می آمدم آن روزها امروز اما اصلن گلی نبود که باغی در کار باشد فقط یک کوچه بودو عطری سرخ که ناگهان شعر از هوشم رفت... ردی در هوا انگار همان مسیری بود که مرا بردند اصلن بوی رنگش در باد پیدا بود کسی عطرش را دید و دنبالش در نام کوچه ها گم شد... در خیابانها شهرها جاده ها از...
-
شعر ( سه گزارش از یک شعر )
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1385 15:50
اول از همه به کودکی برادر وخواهرم، بعد محمد مهدی، امیرحسین، محمد علی و آرنگ که مدتهاست ندیده امش... خلاصه به تمام بزرگانی که کفشهای سایز کوچک می پوشند تنها یک نقاشی مانده بود که به یاد بیاورم به خالی دستم گاز زد به جای سیب من آن همه سرخ شدم دندانش آنقدر نبود که بفهمد یک نقاشی که می دیم برای ناخدا زبان در آورده و این...
-
از این زمانه نامرد...
چهارشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1385 15:47
با سلام به همه دوستان عزیز بعد از هک شدن وبلاگ من در بلاگفا .... چند خطی برای کسانی که در این جریان به قول خودشان به دنبال انتقام جویی بودند سلام به همه ی شما تبریک می گم به همه ی کسانی که حظور کوتاه مدت مرا در بلاگ فا تحمل نکردید خوشبحال شما..... اما درباره ی انتقام تا جایی که به یاد دارم کاری نکردم که کسی بخواهد از...