از خودکارم که شعری برایت گریست
حتی چشمی که مینویسم
نقطه
نقطه
نقطه
برای تو میگرید!
می بینی!
کلمات دوره ام کرده اند
مرا به تخته سیاهی می برند که می گفت آب یک بخش است
اما تو همه آبها را بخشیدی
حتی نقطه اشکهایی که از چشمهای متن فرو رخت
تا شعری گریه کرده باشم
حتی حالا که جوهری ندارم
راه خوبی است اگر بزرگ شود...
سلام
فکر نمی کنید خیلی زود به زود به روز می شید؟
یه کم از بابا شکار یاد بگیرید
...خدا...
با مینا موافق نیستم
کار شدید یعنی چی؟
اینجور گریه کردنو خوب ...میفهمم
از غزل خبری نیست آقا محمد حسین..
سلام
من بی مرفت نیستم فقط کمی گرفتارم
این کارت فکر می کنم قدیمی باشه
اینقدر هم زود به زود به روز نشو
به امید موفقییت ....
سلام رفیق! شعر جدید میذاری خبری بده بی نصیب نمونیم. من هم با «آنچه نیست٬ هست٬ وانچه هست٬ نیست» به روز شدم و منتظرت ...
سلام
به روزم
...خدا...
سلام پسر خوب ..اگر سیر جانی باید ببینمت ...توداری راه درستی در شعر انتخاب نمی کنی ..تمام این لغزش ها آدم را ....
دادم که این شعر مانند یه مدل غذاست که فقط برای خوردنش یه مدل قاشق یا چنگال خاص میخوای وتازه شاید دفه اول زیاد از طعمش خوشت نیاد حالا این سید مهدی موسوی ما بدون قاشق وچنگال میخواد پست مدرن کار کنه . نمیخوام بحث گذار رو مطرح کنم واینکه برای رسیدن به پسامدرن باید از مدرن گذر کرد به خاطر اینکه حتی بحث به اونجا هم نمی رسه. مهدی موسوی در این مقاله طوری صحبت می کنه که انگار فقط به طرز مبهمی یه چیزایی در مورد الفبای پست مدرن شنیده یا خونده. اشتباهات و تصورات ایشان کلی است
سلام
به علت انصراف و تغییر رشته و... ترم بعدی مهر ماه شروع می شه
راستی مرسی از اینکه سر زدید
...خدا...
درود بر حسین عزیز ...شعر ها خوب بود...اما راستش بعد از این مدت طولانی توقع بیشتری داشتم...البته در سطح ایران اشعار متعادلی بود...با این همه لذت برده شد که خیلی وقت بود مرتکب اینترنت نشده ذهنم وخوشحال شدم از این که اسمتو تووی کامنت گاهم دیدم با آرزوی پاکی برای ذهن آماده ات.........