۳شعر تازه

 

دو شعر تازه یکی برای همه ... دومی برای خودمان...  و سومی از زبان من

 

 

 

۱- به همه ی جام که جهانی نشد

 

مرد بدبخت هیچ روز نامه ای نداشت   نیامد   ننوشت

که عکسی از گلهایش داشته باشد

یادش به جایی دور می گفت هی:

(به سلامتی ایران داغ کردم امشب

همان ویران کوچکم در کوچه های خراب برلین

در کوچه های خراب برلین که نمی شد

گل کوچک بزنیم به لبانت ایرانم

داغ کردم به سلامتی ایرانم)

مرد بدبخت هیچ روز نامه ای نداشت   نیامد   ننوشت

یک روز ساده به خانه نرسید

پشت پرده های دیشب جا ماند

مست توی یکی از کوچه های خراب برلین سرکشید

جامی را که جهانی نشد

هیچ جا از او ننوشتند

مرد بدبخت هیچ روز نامه ای نداشت   نیامد   ننوشت

 

 

۳- با احترام و فروتنی به مانا نیستانی:

 

بیا حداقل شمعهایت را فوت کن

روشن کردن این شعر با من

تولد و آهنگ و شعرش هم

یادم رفته بود ممنوع شده ای...

پس قرار شد با همه ی بی سیاستی ام

شعر عاشقانه بنویسم:

برای تو یک نی کم است یک نیستان می زنم

من که نی ستانی ... من که نی....می... ز..... د ..... م

من که نی هی نی هی

هی هی من که چوپان هم باشم ابرها را با چوب نمی زنم...

باتون گذاشته اند برای زدن....

من که هی نی هم نمی .... ز.... د....م....

یکی هی نی ستانی بود

یکی هی مانا نیستانی بود

یکی نبود و یکی بود

که همه ی نی ها میله های راه راه شد

و شعر با زندان ترین میله ها تمام شد

 

۳- من

 

من حتمن خیلی شاعر بود...

 

خیلی نوشت....

 

آنقدر که در هر ورق هر شعری که خواندم..
 

با نحو زبان در اولین شخص من بود

 

نظرات 61 + ارسال نظر
زاد شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:45 ق.ظ http://www.sebare.blogfa.com

به روزم
خیلی

مونا زنده دل دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:53 ق.ظ http://untold.persianblog.com

صد بار گفتم بچّه را در خانه های خالی نگذار
در پنج ِ عمودی
که می رود بالا که ...
.
.
.
به روزم

افسانه ناوران سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:41 ق.ظ http://www.avazebinoghte.blogfa.com

سلام از کوچه مون زدم تو بزرگراه الان دارم بر می گردم خونه خواستی یه سر به کوچه باغمون بزن اتو بانا خطر دارن!

باقی دوست

سید مهدی موسوی پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:36 ب.ظ http://bahal3.persianblog.com


سلام عزیز!
با مطلبی نیمه طنز ـ نیمه جدی تحت عنوان « منتقد یک دقیقه ای» ( آموزش نقد به شیوه های کلاسیک و پست مدرن) به روزم...حتما سر بزنید!

زهره جعفرزاده یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:36 ب.ظ http://pilehtanhaei.mihanblog.com

سلام .
وبلاگ من با یک غزل مثنوی به روز ... منتظر حضور شما...
موفق و پیروز باشید.

میتراآزاده یکشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:39 ب.ظ http://gooshvareh.parsiblog.com

به نام خالق فرصت ها
سلام دوست نازنینم
حالتون خوبه؟
نمی خواین به روز شین؟
مشغله های فکری من افتخار می کنه اگه رد پای نگاهتون روش بیفته.
در پناه عشق باشین.

محمد حسین سه‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:46 ق.ظ http://http://poleshekaste.blogfa.com/

سلام
با اجازه از محمد حسین عزیز
چند وقته به روز نشده ... چرا؟
محمد حسین خونه نمیره ... چرا؟
محمد حسین نامه اومد براش که مجموعه هاتو بیار بده برای چاپ نمیبره بده ...چرا؟
چرا..........................................؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

محمد حسین چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:43 ب.ظ

کجایی شاعر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

زهره جعفرزاده چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:46 ب.ظ http://pilehtanhaei.mihanblog.com

سلام اقای ابراهیمی
از لطف شما ممنونم ... اما من اصلا از بحث بین افراد مد نظر شما اطلاعی نداشتم و در ضمن برای آقای موسوی و همه اشخاصی که با نقدهایشان به بهتر شدن کارهای من کمک میکنند احترام و ارزش زیادی قائلم ... اما موضوع اصلا چیزی که شما فکر میکنید نبوده...
من بی خبر از همه جا و بی خبر از تمام این بحثها و توهین ها امده بودم تا سری به وبلاگم بزنم که ناگهان دیدم کامنتی بی نهایت توهین امیز و غیر محترمانه خطاب به من از طرف اون آقا نوشته شده و من به حدی شکه شدم که... بگذریم خیلی ناراحت بودم اما با این وجود در کمال ادب و ارامش جواب اون اقا را در وبلاگشون دادم و ایشون هم بعد از رفع ابهامات اظهار داشتند که اون کامنت بد را ایشون برای من ننوشتند و احتمال میدهم از طرف افرادی بوده که به ظاهر دوست ایشان هستند و از این حواشی لذت میبرند ...
من ابدا اهل حاشیه نیستم و فقط میخواستم بدانم دلیل ایشون از گذاشتن اون کامنت در وبلاگ من چی بوده چون به شخصیت خود من توهین شده بود و بعد از اینکه گفتند از اون کامنت بی خبرند دیگر ادامه ندادم...

سید مهدی موسوی پنج‌شنبه 19 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 07:05 ب.ظ http://bahal3.persianblog.com

سلام عزیز!من تنها چیزی که برایت تا به حال نوشته ام که ممکن است باعث ناراحتی شود یکی این بود که - لینک شما متقابلا حذف شد - که آن جریان مرا باید ناراحت می کرد نه ترا!! و دیگری این بود که در وبلاگ خانم جعفرزاده که از شما چند سال بزرگتر هستند خیلی پیرمردی درباره شعر او و جوانها حرف زده بودی که من فقط به طنز گفتم: - جناب ابراهیمی احتمالا شوخی می کنند - در ضمن من در وبلاگی به نام حسینقلی که شدیدترین توهینها را به من کرده بود کامنتی از تو دیدم که تلویحا در تایید او بود هیچ چیزی نگفتم... من از اینکه گفتی لینکت را اضافه کنم و قبل و بعدش و حتی با گذاشتن کامنت توسط من این کار را نکردی هیچ چیزی نگفتم... من تا به حال به تو توهین کرده ام؟!! اما تو... بگذریم عزیز!!

زاهدی دوشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 08:50 ق.ظ

به نظر خیلی جدیتر از اینها بودید که از این لطیفه های ... بنویسید.(قسط جسارت نداشتم,فقط نظر دادم. امیدوارم ناراحت نشده باشید)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد